نعمت فردی است توانخواه و دچار بیماری که عاشق دختری میشود به نام خاطره که او نیز دچار بیماری است و هر دوی اینها در جریان حوادثی قرار میگیرند که در نهایت به مرگ نعمت منجر میشود. نعمت و خاطره همدیگر را عاشقانه دوست دارند و قرار است با هم ازدواج کنند. فضای نمایش به زندگی نعمت در واقعیت و رویا تقسیم می شود که با آوازها و فرهنگ آذری درآمیخته است.
فضای نمایش به زندگی نعمت در واقعیت و رویا تقسیم می شود که با آوازها و فرهنگ آذری درآمیخته است
فرنوش مرواری کارگردان با اشاره به فعالیت ۱۶ ساله خود در عرصه تئاتر و این که «نعمت» اولین کارگردانی عمومی او محسوب میشود گفت: بعد از آگاهییافتن از جریان نعمت که از بستگان دور ما بود، اولین چیزی که برای من به وجود آمد پاسخ دادن به «چراها» بود؛ چرا نعمت با خودش این کار را کرد؟ چرا خانواده، جامعه و دوستان با او چنین برخوردی کردند؟ چرا نعمت به عشقش نرسید؟ همه این داستانها باعث شد که سر کلاف را بگیرم و شروع به بافتن کنم تا این که لباسی درست شود از قامت نعمت برای نمایش. نعمت یک شخصیت کاملا زنده، مثبت، مشتاق به زندگی، عاشق پیشه، دوستدار زندگی و در ارتباط با فضای بیرون بود و وقتی تماشاچی این شعله را میبیند که بهیکباره خاموش میشود با خودش میگوید اگر جای او بودم چه کاری می کردم، و این خیلی دردناک است.
من به عنوان خاطره، کاری جز دوست داشتن از دستم برنمیآمد
او که ایفاگر نقش خاطره در این نمایش است، افزود: من به عنوان خاطره، کاری جز دوست داشتن از دستم برنمیآمد و بهای این دوست داشتن را چگونه باید پرداخت وقتی جدی گرفته نمیشد؟ بعد انسانی و عقلانی این دو در نظر گرفته میشود و آنقدر گسترده و روی زندگی حاکم میشود که بر بسیاری از شیرینیهای زندگی چشم میپوشند و در حق دیگران هم کوچکترین بدی روا نمیدارند.
مرواری گفت: همه ما نعمتهای درونی داریم انگار شوق و آن زندگی سرکوب و از ما گرفته شده و خودمان به دیگران جفا کردیم. اگر بخواهیم به نعمت با کالبدشکافی نگاه کنیم، مرور این تکهها به ما یادآوری میکند که همه ما انسانیم و فرشی که زیر پای ما هست یک روزی چیده میشود.
من فقط در مورد خاطره شنیدم و بر اساس شنیدهها نمایشنامه را نوشتم؛ میدانستم خانمی هم بوده که نعمت عاشقش بود
کارگردان «نعمت» میگوید: من فقط در مورد خاطره شنیدم و بر اساس شنیدهها نمایشنامه را نوشتم؛ میدانستم خانمی هم بوده که نعمت عاشقش بود و خودم اسمش را خاطره گذاشتم چون نعمت را به آن خاطرات و فضا میبرد.
او خاطرنشان کرد: در ابتدا قرار بود یک بازیگر دیگر این نقش را بازی کند اما دیدیم با یک جابجایی کوچک میشود خودم آن را بازی کنم و بتوانیم از توانایی های هر دو بازیگر در جای درست استفاده کنیم.
مرواری میگوید: تئاتر، دین است و تا میتوانید تئاتر ببینید. این آدمها کنار ما هستند و فقط باید به آنها توجه شود. همانمطور که زیباییها را می بینیم اینها هم زیبایی دارند و این تفاوتها را باید دید. شاید روی صحنه هم زیباتر به نظر برسد وقتی به واقعیت میآید برای من که این نقش را بازی میکنم افسوس دارد که چرا در حق این افراد بیمحبتی روا داشته میشود و کنار گذاشته میشوند؟
مهدی کلانتری تهیه کننده «نعمت» هم گفت: این نمایش داستان یکی از وابستگان من است. این نخستین تهیهکنندگی تئاترم است. خیلی وقت بود که میخواستم این کار را شروع کنم. داستان «نعمت» مربوط به حدود ۲۰ سال پیش است که ۵ ماه بعد از فوت مادرش فوت کرد. نعمت عموی من بود و با ساخت نمایش این نمایش خواستم دینم را نسبت به عمویم ادا کنم. این اتفاق یکی از بزرگترین تاثیرات زندگیام را روی من گذاشته بود.
نعمت سمبل این تنهاییها و کنار گذاشته شدن هاست
او افزود: ظاهرا در این دنیا تنهاییهای آدمها فقط زاییده خودشان نیست و اطرافیان باعث این تنهاییها میشوند. نعمت هم سمبل این تنهاییها و کنار گذاشته شدن هاست. عموی من نعمت میخواست محبت خودش را نشان دهد می رفت و ۲۰ نان میخرید تا محبت را از دیگران به واسطه خریدن نانها بجوید. در این دنیا همه به هم مرتبط هستند و دوست داشتیم واقعیت را به درستی منتقل کنیم و این ادای دین من در قبال عمویم بود.
کلانتری گفت: من تماشای تئاتری را دوست دارم که در یک ساعت من را درگیر و سوالهایی مطرح و به شکل گفتمان در ذهنمان جاری کند. تئاتر باید احساسات آدمها را به هم پیوند بزند و نعمت، شروع کارم بود.
مهدی رضایی ایفاگر نقش نعمت هم گفت: در مقام بازیگر، یازهمین یا دوازدهمین کارم است اما بیشتر کارم کارگردانی است و عمدتا به کارگردانی من را میشناسند. کارگردانیهایم بیش از بازیگریهایم در تئاتر بوده است. بازیگری را هم خیلی دوست دارم اما از آنجایی که کارگردانی، خلق دارد، دغدغه من است.
او که یک فیلم سینمایی به نام آویختگی را هم کارگردانی کرده و در هنر و تجربه اکران شد، گفت: با فرنوش مرواری در نمایش «قتل در کاخ» همبازی بودیم که یکی از کارهای پرفروش کمدی بود. شخصیت کارگردان برایم مورد تایید بود و در کارش جدی و عاشق کارش است. به دنبال این پیشنهاد به خاطر این که شخصیت خودش هم به واقعی بودن کاراکتر کمک میکرد، پیشنهاد بازی در این نمایش را پذیرفتم.
نگاه نکردم که کارگردان کاراولی است یا خیر
بازیگر سریال «مهیار عیار» گفت: نقش باید چالش داشته باشد و چون در «نعمت» باید تکنیک به کار میبردم، به همین خاطر پذیرفتم. نگاه نکردم که کارگردان کاراولی است یا خیر و حتی با کم تجربه تر از این کارگردان هم کار کردهام.
بازیگر «هزار و یک شب» درباه درک شخصیت نعمت گفت: نمایشنامهای به نام «موشها و آدم ها» دارم که بر اساس رمان جان اشتاین بک است. کاراکتری به نام لنی اسمایل دارد که البته خیلی عقب افتاده ذهنی است و از نظر ذهنی، از نعمت مقداری ضعیف تر است. این گونه افراد به عنوان کارگردان برای من خیلی دغدغه هستند. چون با بچههای مبتلا به اوتیسم، سندروم داون و مشکلدار و حتی با کسی که صرع داشته باشد کار کردم. در عرصه تئاتر درمانی هم کار کردم. اینها خیلی دغدغه ام بوده و خیلی دیده ام چنین افرادی را برای همین خیلی راحت توانستم نعمت را بپذیرم و این شخصیت خیلی راحت در وجودم شکل گرفت.
رضایی گفت: من نموداری که از روی متن برای نعمت پیدا کردم این بود که از یک بچه شاد به یک مرد برافروختهای تبدیل که در نهایت منجر به خودکشی میشود. گوشم به زبان آذری هم آشنا بود و تهیه کننده کار چون زبان ترکی را مسلط بود خیلی زود به نقشها رسیدیم.