علیرضا نوری، استاد دانشگاه شهید بهشتی در نوشتاری که «اندیشکده والدای» آن را منتشر کرده به بررسی رابطه جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه و تحلیل «معاهده مشارکت جامع راهبردی» که اخیرا میان دو کشور به روزرسانی شده، پرداختهاست:
بسیاری از تحلیلگران پیشران اصلی "توافقنامه همکاری راهبردی" ایران و روسیه را مخالفت با امریکا می دانند و این توافقنامه را نوعی جبهه گیری در مقابل امریکا و غرب تعبیر می کنند. بدون شک می توان با این ایده موافق بود که فشار های تهاجمی امریکا بر دو کشور بهعنوان عاملی «اجبارآمیز» در گرایش آنها به توافقنامه جامع راهبردی تأثیر زیادی داشته است. اما امریکا تنها پیشران این توافقنامه نیست.
پیشران مهم دیگری نیز به عنوان عاملی "انتخابی" در امضاء توافقنامه دخیل است که در تحلیل ها کمتر به آن توجه می شود. این پیشران دوم، تغییرات در نظام بین الملل به ویژه گذار به نظم های جدید منطقه ای و بین المللی و تلاش تهران و مسکو برای انطباق فعال و مبتکرانه با این تحول است.
در مورد پیشران اول یعنی فشار سیستمی از ناحیه امریکا باید اشاره کرد که واشنگتن طی سال های اخیر راهبرد مهار تهاجمی را با ماهیت مشترک علیه نیروهای تجدید نظر طلب از جمله ایران و روسیه در دستور قرار داده است. این فشار در موضوعات و حوزه های مختلف به کار گرفته شده و هدف آن تثبیت برتری امریکا و در مقابل تبدیل ایران و روسیه به بازیگران تابعی است که سیاست های امریکا را بدون چالش بپذیرند.
دیدگاه ها در ایران و روسیه در این باب مشابه است، اینکه امریکا با جنگ هیبریدی به دنبال تضعیف موقعیت دو کشور در عرصه بین الملل است. تهران و مسکو دلیل اصلی این فشارها را اصرار خود بر استقلال استراتژیک می دانند. تجربیات دو کشور نشان می دهد، به رغم تمایل تهران و مسکو در برخی مقاطع برای مصالحه با امریکا، واشنگتن بر تحقق هدف خود از طریق سیاست مهار تهاجمی اصرار دارد.
به عنوان مثال، هرچند ایران تلاش کرد تا از طریق امضاء برجام و حل مسئله هسته ای روابط خود با غرب را بهبود ببخشد، اما پاسخ این تلاش خروج امریکا از برجام، راهبرد فشار حداکثری علیه ایران دوره اول ترامپ و فشار هوشمند علیه آن در دوره بایدن بود. این وضعیت، مقامات ایرانی را به این جمعبندی رسانده که امیدی به بهبود روابط با امریکا نیست. این تجربه و احتمال بسیار زیاد تشدید فشارها بر ایران در دوره جدید ترامپ، محرکه ای مهم برای سوق ایران به همکاری با روسیه است.
در سوی دیگر، هرچند روسیه در برخی مقاطع از جمله دوره بوریس یلتسین و دوره دمیتری مِدوِدِف مصالحه و تعامل را با امریکا در دستور داشته، اما خود را با امریکایی مواجه دیده که هیچ فضایی برای بازیگری مستقل مسکو قائل نیست. رویکرد همکاری جویانه مسکو نه تنها با پاسخ مثبت امریکا مواجه نشده، بلکه کنشهای تهدید آمیز و اجبارآمیز مختلف امریکا در قالب راهبرد مهار تهاجمی ادامه داشته است.
هرچند ایران تلاش کرد تا از طریق امضاء برجام و حل مسئله هسته ای روابط خود با غرب را بهبود ببخشد، اما پاسخ این تلاش خروج امریکا از برجام، راهبرد فشار حداکثری علیه ایران دوره اول ترامپ و فشار هوشمند علیه آن در دوره بایدن بود. این تجربه و احتمال بسیار زیاد تشدید فشارها بر ایران در دوره جدید ترامپ، محرکه ای مهم برای سوق ایران به همکاری با روسیه است.پیوستار این کنش ها از انقلابهای رنگی در حوزه سیآیاس تا امواج گسترش ناتو به شرق و به ویژه جنگ نیابتی در اوکراین علیه روسیه نمایان است. درک ماهیت مشترک و پیوستگی معنادار اجزاء این سیاست زورمدارانه علیه ایران و روسیه، عامل مهمی برای سوق دو کشور به امضاء توافقنامه جامع همکاری راهبردی است.
در باب پیشران دوم، ایران و روسیه هر دو هم نظرند که نظم بین الملل و نظم های منطقه ای در حال گذار به نظم های جدید هستند. طی این تحول، کنترل و برتری غرب و امریکا بر امور بین الملل در حال تضعیف است و به تبع آن مکانیسم های نظم دهنده در مناطق و روابط بین الملل (از جمله موازنه ها، نهادها، رژیم ها و ...) یا ناکارآمد شده، یا ضعیف شده یا در حال از بین رفتن هستند. این وضعیت با تهدیدها و فرصت هایی همراه است.
تهدید از این باب که وضعیت گذار با ایجاد عدم قطعیت، بی ثباتی و تنش در حوزه های مختلف به دنبال دارد، فرصت از این باب که کنشگرانی که به هر دلیل زیر فشارهای سیستمی بوده اند، این فرصت را خواهند داشت تا با مشارکت فعال تر در تعریف مکانیسم های نظم دهنده نظم آتی، ضمن کاستن از فشارها، موقعیت خود را در نظام بین الملل تقویت کنند.
ایران و روسیه با قطعی دانستن این تغییرات، خود را در مقطعی مهم از باز تعریف معادلات و باز توزیع قدرت در عرصه بین الملل و عرصه های منطقه ای می دانند و برآنند تا با بازی مبتکرانه تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و سهم خود از ترتیبات آتی را افزایش دهند.
از لازمه های تحقق این هدف، همافزایی برای اثرگذاری بیشتر و حتی تعریف مکانیسم های نظم دهنده است. امضاء توافقنامه جامع راهبردی با تعریف چارچوبه ای برای هم افزایی پایدار، می تواند به منافع ایران و روسیه به عنوان دو کشور که در مناطق آسیای مرکزی، دریای خزر، قفقاز جنوبی، شامات و خاورمیانه منافع مشترک دارند، کمک کند.