سیر تحولات در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا از هفت مارس ۲۰۲۵ ( ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۳) و با اعلام ارسال نامهای به مقامات ایران از سوی «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا شتابانتر از همیشه پیش رفته است. جمهوری اسلامی ایران هفتم فروردین و از طریق عمان پاسخ این نامه را داد و اکنون جزئیات نامه ترامپ و پاسخ تهران یکی از مهترین موضوعات مطرح در رسانههای داخلی و خارجی است.
به منظور بررسی این نامه و پاسخ ایران به آن و نیز آینده روابط دو کشور با «کوروش احمدی» تحلیلگر روابط بین الملل و دیپلمات پیشین در سازمان ملل متحد به گفتوگو پرداختیم.
در هفته های اخیر شاهد رد و بدل شدن نامه میان مقامات ایران و آمریکا بودیم، گرچه از ابتدا برخی معتقد بودند که تهران به این نامه هم مانند پیامهای پیشین، پاسخ نخواهد داد اما سرانجام نامه پاسخ گرفت، پیش از پرداختن به سوال دیگری، دلیل و انگیزه پاسخ دادن به نامه فارغ از محتوای دریافتی و ارسالی چیست؟ میتوان آن را نشانهای از تغییر یا تحلیلی نزدیک به این دانست؟
شرایط امروز با شرایط دورهای در گذشته که به پیام ها یا نامههای مشابه پاسخی داده نمیشد، بسیار متفاوت شده است. ترامپ در این دوره در موقعیت بسیار قویتری در داخل نسبت به دوره قبلی ریاست جمهوری خود قرار دارد. او هم در هر دو مجلس کنگره، هم اکثریت قضات دیوان عالی و هم اکثریت فرمانداران ایالات را همسو با خود دارد و هم برعکس دفعه قبل در آراء عمومی حدود ۴ میلیون بیشتر از خانم هریس رای آورد و هر ۷ ایالت نوسانی را برد. لذا فعلا دستش باز است که هر تصمیمی را که میخواهد بگیرد و عملی کند.
در سطح منطقه نیز طی ۱۶ ماه گذشته اتفاقاتی افتاده که تیم ترامپ را درست یا نادرست به این نتیجه رسانده که آنچه آنها اهرم های فشار یا قدرت جمهوری اسلامی ایران میدانند، ضعیف شده است.
موقعیت قوی ترامپ در داخل احتمالا این ارزیابی را موجب شده که او میتواند اجماع داخلی در آمریکا را برای یک معامله قطعی و نهایی با ایران به دست آورد و شاید بتواند چنین معاملهای را به تصویب کنگره برساند.همچنین فرض بر این است که فعلا ترامپ آماده نشان دادن هر گونه چراغ سبزی به رژیم جنایتکار اسرائیل است. شرایط داخلی در ایران نیز به لحاظ ناترازیها در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متفاوت از گذشته است. بعلاوه، انتظار این است که بالاخره پرونده حدودا ۲۵ ساله هستهای، یک روزی باید به سرانجامی برسد و راه حلی برای آن یافته شود. در این رابطه، موقعیت قوی ترامپ در داخل به شرحی که گفتم احتمالا این ارزیابی را موجب شده که او میتواند اجماع داخلی در آمریکا را برای یک معامله قطعی و نهایی با ایران به دست آورد و شاید بتواند چنین معاملهای را به تصویب کنگره برساند. شاید همه این نکات مدنظر مقامات ما بوده و خواستهاند از طریق پاسخ به نامه ترامپ باب تعاملی با آمریکای امروز را بگشایند.
در اظهارات مقامات ایران، به ویژه وزیر امور خارجه بر مذاکره غیرمستقیم خیلی تاکید میشود، در شرایط کنونی و با توجه به مجموع رویدادها منطق این نوع مذاکرات را تا چه اندازه درست ارزیابی میکنید؟
مقامات ما هیچگاه توضیح ندادهاند که چرا صحبت از مذاکره غیرمستقیم با آمریکا میکنند و نسبت به مذاکره مستقیم اکراه دارند. تنها موردی از مذاکره غیرمستقیم را که من سراغ دارم مذاکره بین ایران و پاکستان از یک طرف و رژیم کابل از سوی دیگر در دهه ۱۳۶۰ بود. دلیل آن نیز این بود که آن رژیم دست نشانده شوروی اشغالگر محسوب میشد و مورد شناسایی قرار نداشت. وقتی دو دولت ایران و آمریکا مشکلی از نظر شناسایی یکدگیر ندارند، دلیل اصرار بر مذاکرات غیرمستقیم روشن نیست. مذاکرات غیر مستقیم از طریق یک واسطه وضعیت متزلزلی ایجاد میکند و هرگز برای کار جدی نمیتواند راهگشا باشد. شاید فقط برای تفاهمی محدود مشابه آنچه که به "تفاهم نانوشته" در اردیبهشت ۱۴۰۲ بین ایران و آمریکا از طریق مذاکره غیر مستقیم در عمان حاصل شد، مفید باشد.
شاید در ابزار تمایل برای مذاکره غیرمستقیم ریسک قابل توجهی هم وجود داشته باشد. روشن است که ترامپ دنبال دیپلماسی نمایشی است و خواستار آن است که خود در مرکز نمایش باشد. بعلاوه، عجول است و نتیجهای فوری برای فروش به پایگاه رای خود در آمریکا میخواهد. ممکن است او موافق مذاکراتی طولانی از طریق مقامات میانی به سبک مذاکرات برجام نباشد.
مانورهای نظامی و تقویت قوا در منطقه که آمریکا چند هفتهای است که شروع کرده، مشکل دیگری است. تا آنجا که بسیاری از تحلیلگران روابط بینالملل از گرایش های مختلف مانند «جان میرشایمر» و «جفری ساکس» احتمال یک برخورد نظامی را محتمل ارزیابی میکنند. اسرائیل نیز در این قضایا نقش مهمی دارد و بدون شک هم مخالف مذاکره است و هم در صورت مذاکره مخالف موفقیت مذاکره خواهد بود.